ورود
اعضا: |
||
| |
وب : | |
پیام : | |
2+2=: | |
(Refresh) |
<-PollItems->
|
||||
آمار
وب سایت: |
||
|
||
Template By: LoxBlog.Com
سلام دوستان نیمروزی.
برنامه ی امروز یه شور و شوق دیگه ای داشت واقعا ما که حال کردیم خیلی جذاب بود واقعا یه همچین برنامه ای با یه همچین مجری کم که هیچ اصلا پیدا نمیشه.
و امروز من به رشته ی ورزش زور خانه ای که قبلا اصلا ازش خوشم نمیومد علاقه پیدا کردم.
آقای مرشد جگر ما رو سوزوند آخه ماهی 350 تومن کجای یه خانواده رو میبینه حالا اگهه فرض کنیم این خانواده چهار نفر بیشتر نباشند.
امروز علی آقا دوباره ترکوند خیلی گله این علی آقای ما من که واقعا شیفتش شدم روک و با معرفت دوباره دوباره که علی واقعا گله و اخلاق پهلوانی دیده میشه درعلی اقا اصلا نمیدونم در وصف داش ضیاء چی بنویسم.
واقعا فرهنگ غربی داره به فرهنگ ناب ایرانی تحمیل میشه آیا اینطور نیست؟اون روحانی که جونشو باسه دو تا دختر به خطر انداخته بود واقعا مرد به معنای تمامه اما خوب نباید از چنین دخترای بی حجابی دفاع می کرد چون میدونم چراغ سبز از این دخترا بوده حتما بوده.
دیگه مطلبی ندارم شمارا به خداوند بهاری میسپارم.
در ضمن اگه وقتی کردین نظری بدین ممنون.
سلام
می خوام یه چت روم برا نیمروز بسازم آیا شما موافق هستید یا نه
موافقیت یا عدم موافقیت را در بخش نظرات به ما بیان کنید
سلام دوستان نیمروز اول از همه تبریک که تو جام خذفی قهرمان شد واقعا یه روحیه ی مضاعفی گرفتیم.
بعد اینکه دوستانی که عضو شدن و برا وب مطلب می فرستن خواهشا مطالب بفرستن که قابل ثبت باشه منظور همون ارزشش بالا باشه همین چند ساعت پیش پستی گذاشته بودن که واقعا واقعا ارزش ثبتش تو وبلاگ رو نداشت خواهشا توجه کنید همین دیروز 8 پست گذاشته بودن که قابل ثبت نبود.دیگه اسم نمی برم.
شما هم اگه مطلبی دارید که فکر می کنید به درد هم نوعت می خوره در کنترل پنل کاربریتان بزارید تا همه نیمروزی ها ازش استفاده کنند
با تشکر فراوان از دوستان نیمروزی خودم و گلم
روزی من با تاکسی عازم فرودگاه بودم. ما داشتیم در خط عبوری صحیح رانندگی می کردیم که ناگهان یک ماشین درست در جلوی ما از محل پارک خود بیرون پرید. رانندة تاکسی من محکم ترمز گرفت. ماشین سر خورد، و دقیقاً به فاصله چند سانتیمتری از ماشین دیگر متوقف شد!
راننده ماشین دیگر سرش را ناگهان بيرون آورد و شروع کرد به فریاد زدن به طرف ما. راننده تاکسی فقط لبخند زد و برای آن شخص دست تکان داد. منظورم این است که او واقعاً دوستانه برخورد کرد.
با تعجب از او پرسیدم: ((چرا شما اين رفتار را کردید؟ آن شخص نزدیک بود ماشین تان را از بین ببرد و ما رابه بیمارستان بفرستد!)) در آن هنگام بود که راننده تاکسی درسی را به من آموخت که هرگز فراموش نکرده و برايتان توضيح ميدهم:
((قانون کامیون حمل زباله.)) او توضیح داد که بسیاری از افراد مانند کامیون های حمل زباله هستند. آنها سرشار از آشغال، ناکامی، خشم، و ناامیدی در اطراف می گردند. وقتی آشغال در اعماق وجودشان تلنبار می شود، آنها به جایی احتیاج دارند تا آن را تخلیه کنند و گاهی اوقات روی شما خالی می کنند.
به خودتان نگیرید. فقط لبخند بزنید، دست تکان بدهید، برایشان آرزوی خیر بکنید، و بروید.
آشغال های آنها را نگیرید تا به افراد دیگر ی در سرکار، در منزل، یا توی خیابان پخش کنيد.
حرف آخر این است که افراد موفق اجازه نمی دهند که کامیون های آشغال روزشان را خراب کنند و باعث ناراحتی آنها شوند.
زندگی خیلی کوتاهتر از آن است که صبح با تأسف از خواب برخیزید، از این رو..... ((افرادی را که با شما خوب رفتار می کنند دوست داشته باشید. برای آنهایی که رفتار مناسبی ندارند دعا کنید.))
زندگی ده درصد چیزی است که شما می سازید و نود درصد نحوه برداشت شماست.
و علی آقایی که ما در نیمروز میبینیم واقعا اخلاق فوق العاده ای داره وقعا من که حسودی می کنم شما رو نمی دونم